گروه 4جامعهشناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) قم
دنیا گرایی (Secularisation)
تلخیص فصل پانزدهم از کتاب جامعهشناسی دین (ملکم همیلتون)
تلخیص: محمد عباسی
در بحث دنیاگرایی سه دیدگاه مختلف وجود دارد:
1. واقعیت دنیا گرایی را انکار کردهاند (دورکیم و بسیاری از نظریه پردازان از جمله لاکمن، مارتین، استارک و بین بریج)
این توهم بر اثر سستی صورتهای سنتی دین ایجاد شده است.
اینها می گویند: که به جای صورتهای سنتی، صورتهای مذهبی تازهای پیوسته پدیدار میشوند.
2. واقعیت دنیا گرایی را قبول میکنند( برگر، تایلر، فریزر، مارکس، فروید و ویلسون)
اینها پیش بینی کرده اند که: با مسلط شدن علم بر شیوه تفکر جامعه معاصر، دین ناپدید خواهد شد.
3. فراگرد دنیا گرایی هم در جهت دنیا گرایی است و هم در برابر نیروهای دنیا گرایانه مقاومت و حتی ضدیت می کند. (کمپل، فن، مارتین و شروت)
- گروه اول که به صورت کارکردی به دین نظر می کنند معتقدند: دین به صورت های معمول و سنتی ناپدید خواهد شد و جایش را عقیده ای خواهد گرفت که بر مبانی فرا طبیعی و متعالی استوار نیست.
- کنت دین نوینی را بر مبنای بنیادهای عقلانی و علمی بدعت گذاشت و گفت که این دین نو پدید خلاء دین سنتی پیشین را پر خواهد کرد.
- ِبلا معتقد است: از آنجا که دین کارکردهای اجتماعی ضروری رابر عهده دارد، دوباره در کانون اشتغالات فرهنگی ما جای خواهد گرفت.
- به نظر برخی از این نظریه پردازان، با وجود عقلگرایی و مبنای علمی و تکنولوژیک جامعه نوین، دین خصلت متعالی اش را از دست نخواهد داد. هر چند که صورتهای خاص دین ممکن است تغییر چشم گیری پیدا کنند.
- این قضیه که آیا جامعه نوین دنیا گرا شده و یا در معرض دنیا گرایی قرار گرفته است، بستگی بسیار به معنایی دارد که از دین می کنیم.
- ویلسون می گوید: آنهایی که از تعاریف کارکرد گرایانه استفاده می کنند، گرایش به رد نظریه دنیاگرایی دارند.
در حالی که آنها که تعریفهای ذاتی را به کار می برند، احتمال بیشتری دارد که از این نظریه پشتیبانی کنند.
- برخی دیگر از دین چنان تعریف جامع و فراگیری می کنند که همیشه چیزی باقی می ماند که دین به شمار آید.
حتی زمانی که دین به صورت محدودتری تعریف می شود، ناهمخوانی درباره مساله دنیا گرایی همچنان پا بر جای است. بسیاری از این ناهمسازیها از این قضیه بر می خیزند که مقصود از دنیا گرایی چیست؟
شاینر شش معنا را برای این اصطلاح (دنیا گرایی) پیدا کرد:
1. زوال دین
نمادها،آموزهها و نهادهای مذهبی پیشین حیثیت و اعتبار شان را از دست می دهند و در نتیجه، راه برای جامعه بدون دین باز میشود.
2. سازگاری هر چه بیشتر با این جهان
به این معنا که در این جهان، توجه آدمها از عوامل فراطبیعی منفک شده و جلب ضرورتهای زندگی دنیوی و مسایل آن می شود.
3. جدایی دین و جامعه
در این معنا، دین به قلمرو خاص خودش عقب می نشیند و منحصر به زندگی خصوصی می شود و خصلتی یکسره درونی پیدا می کند و تسلطاش را بر هر یک از جنبههای زندگی اجتماعی خارج از قلمرو دین از دست می دهد.
4. جایگزینی صورتهای مذهبی به جای باورداشتها و نهادهای مذهبی
در این معنا، دانش،رفتار و نهادهایی که زمانی مبتنی بر قدرت خدایی تصور می شدند به پدیدههای آفریده انسان و تحت مسئولیت او تبدیل می شوند؛ در اینجا، با دین انسانی شدهای روبرو میشویم.
5. سلب تقدس از جهان
جهان خصلت مقدساش را از دست می دهد و انسان و طبیعت موضوع تبیین علی ـ عقلانی و دخل و تصرف می شوند؛ در این جهان، نیروهای فراطبیعی هیچ نقشی ندارند.
6. حرکت از جامعه مقدس به جامعه دنیوی و سکولار
یعنی جامعه هر گونه پایبندی اش را به ارزشها و عملکردهای سنتی رها میکند و ضمن پذیرش دگرگونی، همه تصمیمها و کنشهایش را بر یک مبنای عقلانی و فایده گرایانه انجام می دهد.
- معنای اساسی این اصطلاح، همان زوال و شاید ناپدید شدن آن باورداشتها و نهادهای مذهبی است که به معنای نخست، دوم، چهارم و پنجم دنیا گرایی ارتباط دارند.
- ویلسون می گوید: ما در صورتی می توانیم ادعا کنیم که «در گذشته نیز به اندازه امروز عناصر ضد مذهبی وجود داشتند» که دنیا گرایی را همان مسیحیت زدایی فرض بکنیم.
استدلال اول مخالفان نظریه دنیاگرایی:
- در عصر فئودالی، مسیحیت کاتولیک آیین مورد علاقه طبقه بالا یا اشراف بود ولی در میان روستائیان چندان قدرتی نداشت. در گذشته، هیچ عصر مذهبی طلایی وجود نداشت که بتوان آنرا در نقطه مقابل وضعیت کنونی قرار داد. تنها چیزی که در گذشته وجود داشت، عصر مذهبی طلایی برای نخبگان جامعه بود که بیشتر به عنوان یک وسیله عقیدتی برای حفظ حقوق، دارایی و وراثت عمل می کرد.
نقد این استدلال:
- هر چند که ممکن است طبقه مالک آن دوره از مسیحیت کاتولیکی برای انتقال مالکیت استفاده می کرد و در نتیجه از تعالیم مسیحی تعبیر خاص کرده باشند، اما این ادعا که مسیحیت در قرون وسطی اساساً چنین نقشی را داشت گمراه کننده و یکسویه است.
- توجه شود به آیین مریم باکره و قدیسان که مسیحیت به عنوان نوعی باور داشت و عملکرد مردم پسندانه چقدر اهمیت داشت.
- همچنانکه امروز مسیحیت غالبا در کنار باور داشتها و عملکردهای الحادی و عامیانه در این مناطق رونق دارد، شاید در اروپای دوران فئودالی نیز به همین سان با الحاد و دین عامیانه همزیستی داشت.
استدلال دیگر مخالفان نظریه دنیاگرایی:
آنها رواج بسیاری از عرفهای خصوصی و فردی خارج از قلمرو دین سازمان یافته در جامعه نوین را دلیل بر ضد نظریه دنیا گرایی می گیرند.
از عبادت خصوصی گرفته تا خرافات، از گوش دادن به برنامههای مذهبی رادیویی گرفته تا علاقه به کف بینی و خواندن ستاره اقبال آدم در مجلات.